کد مطلب:217118 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:243

هشام بن حکم
او در بحث و مناظره و علم كلام نبوغ بود و در این فن بر دیگران برتری داشت.

ابن ندیم می نویسد: هشام از متكلمین شیعه و از كسانی بود كه بحث درباره ی امامت و حقانیت امامت را می شكافت و او در علم كلام ماهر و حاضر جواب بود. [1] .

هشام بن حكم كتاب های بسیاری نوشت و با علمای ادیان و مذهب های گوناگون، بحث های جالبی انجام داده است. به عنوان نمونه:

یحیی بن خالد برمكی در حضور هارون الرشید به هشام گفت: «آیا می شوی كه حق در دو جهت مخالفت قرار بگیرد؟»

هشام گفت: «نه.»

یحیی گفت: «مگر این طور نیست كه وقتی دو نفر با هم اختلاف دارند و بحث می كنند یا هر دو بر حق هستند یا هر دو



[ صفحه 50]



باطل هستند و یا یكی بر حق و دیگری بر باطل؟»

هشام گفت: «درست است به جز این سه صورت جور دیگری نیست، ولی صورت اول امكان ندارد، ممكن نیست هر دو بر حق باشند، ولی در دو جبهه مختلف.»

یحیی گفت: «اگر قبول داری، پس چرا علی و عباس كه نزد ابوبكر رفتند و درباره ی میراث رسول خدا (صلی الله علیه و اله) با هم نزاع كردند. كدامیك راست می گفتند و برحق بودند؟»

هشام گفت: «هیچ كدام یك از این دو نفر اشتباه نكردند و هر دو بر حق بودند، داستان آنها مثل هم دارد: در قرآن مجید، در قصه ی داود (علیه السلام) آمده است كه دو فرشته با هم دعوا داشتند و نزد داود (علیه السلام) رفتند تا كه دعوا و نزاع آنها را حل كند. از آن دو فرشته كدام بر حق بود؟»

یحیی گفت: «هر دو بر حق بودند و با هم اختلاف نداشتند و نزاع و دعوای آنها ظاهری بود، آنها می خواستند با این كار داود (علیه السلام) را متوجه كاری كه كرده بود، بكنند.» [2] .



[ صفحه 51]



هشام گفت:

«نزاع علی (علیه السلام) و عباس هم همین طور بود. آنها با هم اختلاف و نزاعی نداشتند و فقط برای آگاه كردن ابوبكر از اشتباهی كه كرده بود، این كار را كردند و خواستند به ابوبكر بفهمانند، اینكه می گویی كسی از پیامبر ارث نمی برد، دروغ می گویی و ما وارث او هستیم.»

یحیی متحیر و قدرت پاسخ دادن را نداشت و هارون الرشید هم هشام را مورد تحسین قرار داد. [3] .

علی بن یقطین در انجام فرمان امام كاظم (علیه السلام) اصلا كوتاهی نكرد، و هرچه امام كاظم (علیه السلام) دستور می داد، انجام می داد، حتی اگر راز و حكمت آن دستور را نمی دانست.

علی بن یقطین در سال 182 هجری قمری، زمانی كه امام موسی بن جعفر (علیه السلام) در زندان بود، از دنیا رفت. [4] و كتابهایی داشته است كه نام بعضی از آن ها را شیخ مفید و شیخ



[ صفحه 52]



صدوق ذكر كرده اند. [5] .


[1] فهرست ابن نديم، ص 263، چاپ مصر.

[2] داستان داود (عليه السلام) و آن دو فرشته در سوره ي ص، آيه 21 - 26 ياد شده است.

[3] الفصول المختاره، سيد مرتضي، ص 26، چاپ نجف.

[4] رجال كشي، ص 430.

[5] فهرست شيخ طوسي، ص 117.